شوق دوست!
غم زمانه خورم یا فراق یار کشم
به طاقتی که ندارم کدام کشم
نه دست صبر که در آستین عقل برم
نه پای عقل که در دامن قرار کشم
نه قوتی که توانم کنارِ جستن از او
نه قدرتی که به شوخی اش کنار کشم
غم زمانه خورم یا فراق یار کشم
به طاقتی که ندارم کدام کشم
نه دست صبر که در آستین عقل برم
نه پای عقل که در دامن قرار کشم
نه قوتی که توانم کنارِ جستن از او
نه قدرتی که به شوخی اش کنار کشم